مدیریت صنعتی دانشگاه یزد 1390
نـاتـوان ترين مردم کسی است که از يافتن دوست ناتوان است و ناتوان تر از او کسی است که دوستِ يافته را تباه گرداند. حضرت علی (ع)
برای اینکه تشخیص دهید کارمندان جدید را بهتر است در کدام بخش به کار بگمارید، می توانید به ترتیب زیر عمل کنید: سپس موقعیت ها را تجزیه و تحلیل کنید:
منبع:www.managerial.ir برچسب:, :: 21:38 :: نويسنده : مجتبی طهماسبی برچسب:, :: 1:15 :: نويسنده : مجتبی طهماسبی روزی مدیر یكی از شركتهای بزرگ در حالیكه به سمت دفتر كارش می رفت چشمش به جوانی افتاد كه در كنار دیوار ایستاده بود و به اطراف خود نگاه میكرد. برچسب:, :: 21:45 :: نويسنده : مجتبی طهماسبی
برچسب:, :: 20:30 :: نويسنده : مجتبی طهماسبی
مدير منابع انسانى به متقاضى استخدام: چرا مدير قبلى تان شما را اخراج كرد؟ متقاضى استخدام: خب شما ميدونيد كه يك مدير كسى است كه كنار مى ايسته و نگاه ميكنه بقيه چطور كار مى كنند. درسته؟ مدير: دقيقا، پس شما چرا اخراج شديد؟ متقاضى استخدام: آخه اون به من حسوديش مى شد براى اينكه همه فكر ميكردند من مديرم! برچسب:, :: 22:20 :: نويسنده : مجتبی طهماسبی برچسب:, :: 22:18 :: نويسنده : مجتبی طهماسبی در پايان مصاحبه شغلي براي استخدام در شركتي، مدير منابع انساني شركت از مهندس جوان صفر كيلومتر ام آي تي پرسيد: "و براي شروع كار، حقوق مورد انتظار شما چيست؟" مهندس گفت: حدود 100000 دلار در سال، بسته به اينكه چه مزايايي داده شود. مدير منابع انساني گفت: خب، نظر شما درباره 5 هفته تعطيلي، 14 روز تعطيلي با حقوق، بيمه كامل درماني و حقوق بازنشستگي ويژه و خودروي شيك و مدل بالاي در اختيار چيست؟ مهندس جوان از جا پريد و با تعجب پرسيد: "شوخي مي كنيد؟!" مدير منابع انساني گفت: بله، اما اول تو شروع كردي ! برچسب:مصاحبه شغلي ,,, بيمه كامل درماني بازنشستگي ويژه و خودروي شيك و مدل بالاي , :: 22:11 :: نويسنده : مجتبی طهماسبی مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یک فنجان قهوه برای من بیاورید.» صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی؟» کارمند تازه وارد گفت: «نه» صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم، دیوانه.» مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره.» مدیر اجرایی گفت: «نه» کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت. برچسب:, :: 21:46 :: نويسنده : مجتبی طهماسبی در یکی از خیابان های اصلی شهری چاله ای بود که باعث بروز حوادث متعدد برای شهروندان میشد .مدیران شهر طی جلسه های بر آن شدند که مشکل را حل کنند. مدیر اول گفت: باید آمبولانسی همیشه در کنار چاله آماده باشد تا مصدومین را به بیمارستان برساند. مدیر بالاتر گفت: نه، وقت تلف میشود. بهتر است بیمارستانی در کنار چاله احداث کنیم. مدیر ارشد گفت: نه، بهترین کار آن است که این چاله را پر کنیم و چاله مشابهی در نزدیکی بیمارستان احداث کنیم. برچسب:, :: 21:37 :: نويسنده : مجتبی طهماسبی |
|
|